English
آن قدر گفتم تا زبانم مو در آورد.
I kept talking until I was blue in the face.
این یک اشتباه لپی است.
This is a slip of the tongue.
برای دیدن مادرم دل تو دلم نبود.
I had my heart in my mouth to see my mother.
او در کارها مو از ماست می کشد.
He is the person to split hairs in everything he does.
او همیشه سر دوستانش را شیره می مالد.
He always pulls the wool over his friends" eyes.
موضوع مطلب : چهارشنبه 91 فروردین 2 :: 10:34 صبح :: نویسنده : زهره امی زاده آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 178
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 965713
|
|